یادداشتی پیرامون زبان در شعر امروز
زبانِ خلاق، زبانِ کلیشه
مزدک پنجه ای
رومهی شرق-۱۲ خرداد ۹۸:وقتی صحبت از زبان شعر میکنیم از چه چیزی صحبت میکنیم. تعاریف مختلفی دربارهی زبانِ شعر ارایه شده اما به تعبیری، هرکس از ظنّ ِخود اقدام به تعریف زبانِ شعر کرده است. در واقع به همان دلیل که خود شعر تعریف واحدی ندارد، زبان ِشعر نیز تعریفناپذیر است یا حداقل دارای تعاریف متعددی است که هر یک نواقص و ویژگیهای مربوط به خود را دارد.
به هر روی زبان» در تعریف عام، امکانی است که به وسیله آن بشر میتواند با دیگران ارتباط برقرار کند، در واقع بشر روابط عمومی را مدیون زبان است. زبان ابزار بیان اندیشه و آنچه که زیست شما در مواجهه با پیرامون میشود، است. زبان ابزار بیان احساس، تخیل، تصویر و هر چیزی است که انسان برای ایجاد یک مفهوم یا مضمونِ زیبا متوسل به آن میشود. در واقع به شکلی زبان ایجاد کنندهی موقعیتهاست. هر چه توانایی و چیرهگی افراد در استعمال کلمات و چینش واژگان در کنار هم در موقعیتهای مختلف بهتر باشد،میگوییم ارتباط موثرتری ایجاد شده است یا لذت بیشتری را نصیب مخاطب کردهایم. در اینجا روی بحث ما زبان شعر است. وقتی صحبت از زبان میکنیم دقیقاً مراد ما از آن چیست؟ اینکه میگوییم زبان یکی از اجزاء اصلی شعر است اما همهی شعر نیست در واقع ادعای غلطی نکردهایم؛ چرا که زبان به عنوان مهمترین ابزار شعر به شمار میرود. زبان، آن دَم، روح و نَفَسی است که در کالبد شعر دمیده میشود.
یدالله رویایی» در کتاب مسائل شعر» داستانی را از فردی روایت میکند که میتواند شاهد مثال ما در این بحث باشد. او میگوید: شاعری در یکی از کوچههای لندن روزی گدای کوری را میبیند که پلاکی بر گردن خویش آویخته است. از او میپرسد: روزی چقدر درآمد داری؟» گدا میگوید: روزی 2 دلار.» شاعر پلاکی را که به گردنِ گدا بود بر میگرداند و چیزی بر آن مینویسد و به سائل توصیه میکند تا از این پس، این روی پلاک را به گردن بیاویزد. دو ماه دیگر وقتی که باز شاعر از آن کوچه میگذرد، به همان سائل بر میخورد، از او میپرسد: از وقتی که آن روی پلاک را بر گردن انداختهای درآمد روزانهات چهقدر شده است». سائل پاسخ میدهد:پانزده تا بیست دلار» و ضمن سپاسگزاری اصرار میکند که شاعر بگوید بر پشت پلاک چه نوشته است. شاعر میگوید: من کار بزرگی نکردم، تو نوشته بودی: من کور مادرزادم، به من رحم کنید». من روی آن نوشتم: بهار از راه میرسد، من تماشایش نخواهم کرد.»
وقتی صحبت از زبان شعر میکنیم یعنی موقعیت و وضعیتی که تنها توسط زبان ایجاد خواهد شد. در واقع عبارتهای من کور مادرزادم، به من رحم کنید» و بهار از راه میرسد، من تماشایش نخواهم کرد» بیان یک موضوع در دو فرم است. اولی اشارهی مستقیم به کوربودن دارد اما به واسطهی آن گدا مخاطبانش را در وضعیت و موقعیتی متفاوت قرار نمیدهد چرا که برای بسیاری عبارتش کلیشهای است. به تعبیری آن موقعیتی که گدا برای مخاطبانش ایجاد کرده به لحاظ عاطفی و حسی موقعیتی خلاقانه، بکر نبوده است. اما در سویی دیگر، اندیشه و نگاه متفاوت منجر به زایش کلماتی شده که برای مخاطب جلوه و نوآوری را به همراه آورده است و این یعنی در آن موقعیت،آن شاعر توانست روابط بهتر و موثرتری را برای گدا و مخاطبانش ایجاد کند چرا که به قول سوسور: اندیشه از طریق زبان ظهور میکند.1»
بنابراین با مثال فوق میتوان به این بحث اینگونه پرداخت که یک شاعر مانند جادوگر، باید مدام از طریق خلاقیتهای زبانی و ذهنی، مخاطب را در موقعیت جدیدی قرار دهد که تاکنون قرار نگرفته است. شاید از این نظر است که میتوان مدعی شد بسیاری از اشعاری که در فضای مجازی و مکتوبات میخوانیم برآمده از موقعیتهای زبانیِ کلیشه شده است. دالهایی که منتهی به مدلولهای لو رفته میشوند.
شعر امروز و شعر هر زمان دیگر که دچار کلیشه شدگی در عرصهی فرم و زبان شود، شعری است که ایجاد موقعیت نخواهد کرد. جریانی را به وجود نخواهد آورد مگر جریانی که خوشآیند عوام گراها باشد. شاعران پوپولار زبانی را برای ارتباط بر میگزینند که مخاطب به واسطهی نشانهها و آن مولفهها در موقعیت معنایی تجربه
شدهای قرارگیرد. بنابراین میبینید که به میزان مخاطبانی که علاقهمند به چنین ویژگیهای ساختاری زبان هستند، بر تولیدکنندگان این آثار نیز افزوده میشود.
محمد مختاری» در کتاب چشم مرکب» به شکلی به این موضوع از نگاهی دیگر پرداخته است، با این تفاوت که او به شعر و اندیشهی ی میپردازد که به نوعی آن نیز درگیرعوامگرایی است.
او معتقد است:بخشی از شعر، به ویژه از راه رومهای شدن به تولید انبوه میرسد.1» واقعیتی که در دورهی اکنون به واسطهی فضای مجازی در حال روی دادن است. به تعبیر مختاری ما با انبوهی از تولیدکنندگان و در حقیقت الگوبرداران از ابدعات اولیه، به تولیدکنندگان انبوه مواجه هستیم. از خصایص شعر رومهای و البته شعر دوران فضای مجازی آن است که از حدود ادراک عام فراتر نمیرود و زبان سخت تحت تاثیر این فضا قرار میگیرد. در این اوضاع حتی کارکرد تخیل به پیدا کردن استعارههای سهلالوصول تقلیل مییابد.
در چنین نحوهی برخوردی با زبان میبینیم که زمینهی گستردهای برای بروز کلیشههای تصویری، جملات قصار، ساختهای توصیفی، بافتهای خطابی و انشائی و . فراهم میآید2» شاید بگویید چه اشکالی دارد، هر گلی بوی خود را میدهد و هیچکس جای دیگری را تنگ نکرده است. در پاسخ باید مخاطب را متوجه این خطر کرد، اگر چه پهنهی ادبیات عرصهی وسیعی است اما معضل اینجاست که شاعر برای بیان اندیشهی خود روی به زبانی از جنس زبان آن گدا بیاورد، نه زبانی که برآمده از خلاقیت و رفتارهای مرسوم باشد.
امروز بسیاری از شاعران سطحِ اندیشه، زیباییشناسی و زبانِ خود را برای فهم آسان مخاطب به حدی تنزل میدهند که گویی کار شاعر تنها بیان احساس است. در این موقعیت است که میبینیم شعرهایی متاثر از این گفتمان کلیشه شده که صرفاً برای مخاطب عام و چنین ذهنیتی تعریف شده، سروده میشود و به صورت کتابهای شعر به دست مخاطبان میرسد.
چرا شعر امروز منتقد تاثیرگذار ندارد
فروغ فرزند زمانهی خویش بود، آیا بسیاری از شعرهای امروز فرزند زمانهی خویش است؟
زبان ,شعر ,ایجاد ,مخاطب ,شاعر ,گدا ,است که ,در واقع ,که به ,زبان شعر ,را برای
درباره این سایت