بحران در تجربهی زیبایی شناسی و فهم شعر دیگری
گیلان تیتر، مزدک پنجهای: چندی پیش مدیر یکی از انتشاراتیهای پایتخت از مخاطب نداشتن و فروش نرفتن کتاب شعر در بازار نشر سخن به میان آورد. وقتی به آمار فروش کتاب در نمایشگاه کتاب تهران و شهرستانها نگاه میکنید و نیز آمار مراکز پخش و کتابفروشیها بیش از پیش با این حقیقت تلخ مواجه میشویم. حقیقتی که نشان میدهد مجموعههای شعر شاعران ایرانی فروش مناسبی ندارد و به نوعی شعر در وضعیت بحران به سر میبرد.
پس از آنکه در دهه هفتاد، شاهد اوج و شکوفایی شعر و استقبال مخاطبان عاموخاص بودیم، هیچکس گمان نمیکرد سرنوشت کتابهای شعر چنین شود که بسیاری از ناشران حاضر به سرمایه گذاری نباشند، مراکز پخش از دریافت کتابهای شعر بپرهیزند و کتابفروشیها نیز تمایلی برای نمایش آن در ویترینهای خود نداشته باشند. روزبهروز نیز در خلاء نشریات تخصصی شعر و روی کار آمدن نرمافزارهای ارتباطی دنیای مجازی، بر تعداد کتابهای شعر افزوده شد در حالی که شعر خریداران خود را از دست داده است.
چرایی این بحران به دلایل مختلفی بستگی دارد، با برخی از اهالی ادبیات مطرح کردیم با این پرسش که مدیر یکی از انتشارات بزرگ پایتخت در مصاحبهای به صراحت بیان داشته که کتاب شعر فروش ندارد و معتقد است شاعران هم کتاب نمیخوانند و حتی کتاب شعر یکدیگر را نمیخرند. از نظر شما علت عدم فروش کتاب شعر در این سالها چیست؟».حال پاسخ هر یک را در زیر از نظر میگذرانید:
سینا جهاندیده: امروزه وضعیت شعر در جهان هم مثل گذشته نیست
دکتر سینا جهاندیده شاعر و منتقد به پرسش ما طی یادداشتی تحت عنوان بحران در تجربهی زیباییشناسی و فهم شعر دیگری» چنین پاسخ گفت:این سوال که چرا ناشران معمولاً دفتر شعر شاعران غیر شاخص را چاپ نمیکنند جواب سرراستی دارد چون معمولاً مردم دفتر شعر شاعران غیر شاخص را نمیخرند. بنابراین محکوم کردن ناشران و کتابفروشان غیرمنطقی است. ناشر، پخشکننده و کتابفروش در وهلهی اول یک شغل است که معنای خود را از بازار ِعرضه و تقاضا، سرمایه، سود و انباشت ثروت میگیرد و اگر ناشر یا کتابفروشی بر خلاف قاعده، فروش دفتر شعر را به شکل غیر اقتصادی معنا میکند نمیتواند برای این مسئله اصل باشد. بنابراین نباید اشتباه کرد و ناشران را از دیگر شغلها که در چرخهی تولیدِ بازار مصرف و سود عمل میکنند، خارج ساخت یا آنها را علت یک بحران پیچیدهی تاریخی، فرهنگی و اجتماعی دانست.”
وی در ادامه می نویسد:” اساساً نباید به شکل ایدئولوژیک تعصب به خرج داد و گفت نباید چنین اتفاقی بیفتد بلکه باید پرسید چرا چنین اتفاق میافتد؟ در این شرایط است که با تغییر پرسش اضلای خاموش برای ما روشنتر میشود و به نتیجهی بهتری میرسیم. امروزه شعر در جهان، همان وضعیتی را ندارد که در گذشته داشت. به نظرم آغاز این گسست را میتوان از دههی هفتاد قرن بیستم دنبال کرد. از همان زمان که دورهی تاریخی پستمدرن شروع به آشکار شدن کرد؛ یعنی دورهی افول فرا روایتها»، شکست تاریخی قهرمانگرایی و شکست اندیشه پیامبرانه برای تغییر جهان با خلق آثار هنری. این وضعیت نه به شکل ناگهانی که به شکل بطی اتفاق افتاد. همانطور که در غرب عصر الیوتها سرآمده است در ایران هم عصر ظهور دوبارهی شاعرانی در حد و اندازهی فروغ، اخوان و شاملو سرآمده است. البته این سخن به معنی این نیست که آنها راز شعر را میدانستند یا شعرشان از نظر ساختار و فرم برتر بود و شاعران امروز از این راز و ساختار محروماند. مردم آنها را شاعرانی میدانستند در حد انسانهایی که فراتر از مردم عادی صداهایی را دنبال میکنند یا به تعبیر دقیقتر آنها را حاملان حقیقت میدانستند. بنابراین امروزه برای مردم شعر و شاعری به همان شکل که مثلاً در دههی چهل و پنجاه آشکار میشد، آشکار نمیشود.”
جهاندیده سپس در یادداشتش می نویسد: در ایران هم از دههی هفتاد شمسی از شعر معاصر اسطورهزدایی شد. شعر برخی از تعهدات اجتماعی خود را به رسانههای دیگر داد. با اسطورهزدایی از شعر کارکردهای شعر هم دگرگون شد. شعر تبدیل به هنر انتزاعی گردید که فقط میتوانست شاعران را به رازها و تنهاییها نزدیک کند و یا برای خوانندگان هم کارکرد شخصی و خصوصی پیدا کرد. در این شرایط هم فرمهای جدید کشف شد و هم از زندگی شاعران راز زدایی گردید. هر فردی که با شعر آشنایی مییافت، پس از مدتی شاعر میشد و آنهایی هم که خواننده شعر بودند به شاعران شاخص بسنده میکردند و نوستالژی تاریخی همان شاعران را دنبال مینمودند. بنابراین شعر گفتن مثل همهی هنرهای دیگر، عمومی شد. اگر آن زمان تعداد کمی از مردم خوانندگی میکردند امروزه این میل در بسیاری از مردم آشکار شده که استعداد خوانندگیشان بالاست. در مورد موسیقی و بازیگری در سینما هم چنین شد مردم در خود انواع استعدادها را کشف میکردند. در این شرایط است که گفتن و سرودن شعر مهمتر از خواندن یا گوش دادن به شعر دیگری شد. یعنی اوج گیری یک نوع فردگرایی بیقید و شرط. اگر در ههی چهل تعداد اندکی از شاعران از تغییر فرم در شعر بیانیه صادر میکردند امروزه هر شاعری این وسوسه را دارد. این خود شیفتگی یک خود شیفتگی فرهنگی نیست این خودشیفتگی سرآغاز تاریخ دگرگونه است. اگر هنوز داستاننویسی به اندازه ی شعر گرفتار این قاعده نشده به زودی دامن داستاننویسی را هم خواهد گرفت. فقط شاعران نیستند که شعر یکدیگر را نمیخوانند و کشفهای خود را در هنر شاعری منحصر به فرد میدانند. خوانندگان سرود و ترانه خصوصاً خوانندگان پاپ هم به این مصیبت گرفتارند. شاعران جوان، امروز لذتی که از شنیدن و چاپ شعر خود میبرند بسیار بیشتر از خواندن شعر دیگری است. تجربهی زیباییشناختی شاعران جوان منحصر شده است به تولید شعر. هر شاعری دوست دارد هر سال دفتری چاپ کند اصلاً هم برایش مهم نیست که دفترهای دیگری که چاپ کرده چه بازخوردی داشته است. هیچ سنتی برای نقد شعر نداریم. نقد شعر در ایران تبدیل شده به تظاهر، دشمنی، نان قرض دادن نه تکثیر و فهم و نقد خلاقیت یک شاعر. سنت ادبی یک عصر از طریق خواندن و انباشت عناصر کشف شده به دست میآید. نظامی عروضی در چهار مقاله به نکتهای تاکید کرده است که شاید به شکل واژگونه در فهم این که چرا شاعران جوان امروز شعر یکدیگر را نمیخوانند کمک کند. سفارش نظامی عروضی به شاعران جوان این است: در عنفوان شباب و در روزگار جوانی بیست هزار بیت اشعار متقدمان یاد گیرد و ده هزار کلمه از آثار متأخران پیش چشم کند و پیوسته دواوین استادان همی خواند و یاد همی گیرد که در آمدن و بیرون شدن از مضایق و دقایق سخن بر چه وجه بوده است تا طریق و انواع شعر در طبع او مرتسم شود.» تعداد شاعران در ایران آنقدر فروان است که اگر دفتر شعری به چند هزار جلد چاپ میشد و همین شاعران تمایل به خریدن آن داشتند همه به فروش میرفت و طبیعی است که ناشران هم هراسی از سوخت بیهوده سرمایه خود بابت چاپ شعر معاصر نداشتند.» ”
در ادامه این یادداشت آمده: یکی از معضلات فعلی دنیای شعر آن است که بسیاری از نوآمدگان و شاعرانی که در عصر پویایی نشریات ادبی زیست نکردهاند یا کمتر فرصت عرضهی آثارشان را از آن طریق داشتند، امروز به مدد تلگرام، واتسآپ، فیسبوک و اینستاگرام این امکان را یافتهاند که بدون کمترین هزینه و قضاوت شدن، شعرهای خود را به دست مخاطبین فضای مجازی برسانند. برخی در این میان گویی ردای کارگری و کارمندی شعر را بر تن کردهاند روزی چند نوبت نوشتههای خود را برای گروهها و افراد به منظور خوانش این آثار فروارد میکنند و نهایتاً دریافت کننده با تصویر گل و یا لایک پاسخ شاعر را بدهد. آثاری که بعضاً از هیچ فیلتر زیبایی شناسانهای عبور نکرده و هیچ اهل نقدی به قضاوت آن ننشسته است. این دسته افراد پس از چندی در پی انتشار همان اشعار بر میآیند. برخی از این شاعران که ید طولایی در عرصهی شعر دارند با انتشار این اشعار در فضای مجازی انگیزهای برای مخاطب کتاب ایجاد نمیکنند چرا که مخاطب همه آن اشعار را پیشتر در فضای مجازی از نظر گذرانده است. ”
یاسین نمکچیان: در مارکت شعر ایده مناسبی برای بازاریابی وجود ندارد
یاسین نمکچیان از جمله شاعران و رومه نگارانی است که در چند بند به پرسش مطروحه پاسخ گفته است، او معتقد است: به دلیل فعالیتهایم در عرصهی رومه.نگاری و داوری چند دوره جایزهی شعر خبرنگاران به چند نکته پیرامون پرسش شما
پی بردهام. نخست اینکه تولید انبوه کتابهای شعر یک عامل بسیار مهم است. سالانه هزاران جلد مجموعه شعر منتشر میشود که بی تردید بخش وسیع این تولیدات فاقد کیفیت استاندارد هستند. در این میان نقش ناشرانی که پول دریافت میکنند، نباید نادیده گرفت. آنها پول میگیرند و هر محصول بیکیفیتی را به عنوان کالای فرهنگی منتشر کردند.”
دومین نکته از نظر وی این است که شعر در این سالها بیشتر از هر هنر دیگری در فضای مجازی در دسترس قرار گرفته و هر شعرخوانی با یک کلیک میتواند به حجم وسیعی از شعر دسترسی پیدا کند و همین او را نسبت به خرید کتاب شعر بینیاز میکند.”
نمکچیان درباره سومین نکته نیز می گوید:”مهمتر از همه اینکه در نبود منتقدان حرفهای، رسانهی جدی و حجم انبوه تولیدات کتابهای شعر، مخاطب سرگردان است و نمیداند چگونه و چطور باید از این این کتابها مجموعهای را انتخاب کند.”
چهارمین نکته هم از نظر این شاعر و رومه نگار گیلانی ساکن تهران مربوط داستان ایرانی است:”سالهایی نه چندان دور داستان ایرانی در همین وضعیت کنونی شعر به سر میبرد.کمتر مخاطبی تمایل داشت کتاب داستان ایرانی بخرد. از یک جایی به بعد نویسندگان و منتقدان و نشریات با هم همگام شدند و به تبلیغ آثار نویسندگان ایرانی پرداختند. چند ناشر حرفهای هم البته با انتشار کتابهای نویسندگان ایرانی فضای رقابتی به وجود آوردند و هم موجب رونق داستان ایرانی شدند. حالا ناشرانی وجود دارند که هر کدام در یک ژانر خاص داستان منتشر میکنند و هر کدام هم تبلیغات و منتقد و رسانهی خاصی برای معرفی تولیداتشان دارند. این اتفاق اما برای شعر نیفتاده است. برخی ناشران هم اگر به انتشار مجموعه شعر روی آوردند، غیر حرفهای عمل کردند؛ در حالی که با انتخاب درست کتابها و سازکار تبلیغاتی مناسب میتوانستند کتاب شعر را به سبد مصرف علاقهمندان بازگردانند.”
وی در پایان می افزاید: ” پنجمین نکته اینکه متاسفانه بسیاری از ناشران ایرانی شعر، برای محصولشان بازاریابی نمیکند. یعنی اصلاً بلد نیستند این کار را انجام دهند. در دنیای امروز تبلیغات و بازاریابی مهمتر از تولید محصول است. در مارکت شعر، ایده مشخصی برای بازاریابی؛ شناسایی مصرف کننده و شکلهای مختلف عرضه وجود ندارد. ناشر در یک چرخهی معیوب فقط تولید میکند و طبیعی است اگر در این وضعیت طلا هم تولید کند، کسی به آن روی خوش نشان ندهد.»
بهنام ناصری: کتاب شعر به علت دستگاه بیمار توزیع به دست مخاطب واقعی نمی رسد
بهنام ناصری از شاعران و رومهنگاران اهل گیلان که ساکن تهران است در این باره نظر متفاوتی دارد، او معتقد است: کتاب شعر به سبب دستگاه بیمار و ناکارآمد توزیع کتاب در ایران به دست مخاطبِ واقعی خود نمیرسد. دلیل فروش پایین کتابهای شعر را تا حدی میتوان در این وضعیت جستوجو کرد. وقتی محصولی باید به دست متقاضیان اصلیاش که در نقاط مختلف و پراکنده هستند، برسد؛ نمیرسد، چگونه میتوان قضاوت کرد و گفت که شعر خواننده ندارد؟ وقتی سیستم عرضه و تقاضا ناکارمد باشد، تولید هم به لحاظ کیفی و هم کمّی نزول میکند! وگرنه شعر فینفسه همیشه خوانندگان خودش را داشته است. خوانندگانی که طبعاً در شمول مخاطبان عمومی سایر ژانرهای هنری نیستند.»
وی در پایان می افزاید: یکی دیگر از مشکلات شعر در ایران، مسئلهی ممیزی و سانسور است. موضوع مهمی که شاعران ایرانی از دیرباز با آن دستوپنجه نرم میکنند. متاسفانه در طول این سالها سیستم مناسبی برای تعریف خطوط قرمز نداشتهایم و با تغییر هر دولت، تها نیز تغییر کرده و در پارهای از اوقات سیستم جای خود را به اعمال سلیقه داده است. از طرفی این وضعیت خودسانسوری را در شاعران فراهم آورده است. بر این اساس برخی معتقدند که در این وضعیت ادبیات چه شعر و چه داستان به سمت تکرار فضا و کلیشه شدن میرود، از این رو چون مخاطب در جستوجوی فضای جدید است، از شعر رویگردان میشود و به سمت سایر عرصههای دیگر میرود.”
ابراهیم فرازمند: شاعر ایرانی برخلاف شاعر خارجی خواهان تجربه جهانی است که آن را تجربه نکرده
در این رابطه نظر ابراهیم فرازمند، مدیر کتابفروشی فرازمند در رشت که یکی از کتابفروشیهای برتر کشور در ادوار مختلف به لحاظ تعداد فروش کتاب بوده را نیز جویا شدم، او معتقد است: چنانچه روی سخن با آن ناشر باشد، ممکن است در بخشی حرفش درست باشد. یعنی اقتصاد نشر بر پایهی شعر فارسی نمیچرخد. تاکید میکنم بر شعر فارسی، چرا که در مورد شعر خارجی این طور نیست و شعرهای ترجمه فروش بهتری به نسبت شعرهای فارسی دارند به استثناء چند شاعر دهه چهل. اما در کل، اقتصاد شعر به نسبت اقتصاد ادبیات داستانی ضعیفتر است به خصوص داستان خارجی.”
وی می افزاید: از نظر من ذهن ایرانی شاعرانه است و ذهن شاعرانه ایرانی خواهان تجربه جهانهاییست که خود هرگز آن را نزیسته و تجربه نکرده و میخواهد با مطالعهی آن در رمان، داستان کوتاه و یا شعر نویسندگان و شاعران خارجی آن جهان دیگر را از آن خود سازد و باورهایش را از جهان بستهی ایرانی نجات بخشد. حال به دلیل سخت و از لحاظ برخی ناممکن بودن ترجمه شعر، خوانندهی ایرانی نیازهای خود را در ادبیات داستانی جستوجو میکند و به همین علت، فروش ادبیات داستانی ترجمه شده بسیار متفاوت از سایر بخشهاست.”
فرازمند در پایان بیان می کند:”اگر شاعر ایرانی کتاب شعر شاعر هم عصر خویش را نمیخرد پیامی با خود دارد و قطعاً این پیام به این معنی نیست که شعر جایگاهش را در ذهن ایرانی از دست داده است بلکه او در جستوجوست، در جستوجوی جهانی که نزیسته است.”
چرا شعر امروز منتقد تاثیرگذار ندارد
فروغ فرزند زمانهی خویش بود، آیا بسیاری از شعرهای امروز فرزند زمانهی خویش است؟
شعر ,هم ,شاعران ,ایرانی ,کتاب ,یک ,در این ,است که ,که در ,خود را ,شعر در
درباره این سایت