محل تبلیغات شما

نگاهی به مجموعه شعر
آلیس در دل شیطان کوه» مهرگان علیدوست

شک می­کنم، چرا هستم؟

مزدک پنجه­ ای

رومه شرق، 13 اسفند 1397: شاعران بسیاری در شعر معاصر ایران حضور دارند که شعرشان آیینه است. آیینه از این نظر که مقابلش می­ ایستند و تمام­ نما و تمام قد خود را می­ نویسند. در آیینه زل می­ زنند و هر چه که در صورت و سیرت دارند، آشکار می­ کنند.

شاعرانی که این رفتار را بدل به نوعی سبک در سرایش کرده­ اند، کم نیستند. نصرت رحمانی و فروغ فرخزاد دو مصداق بارز این گفتار محسوب می­ شوند. خودویرانگری و به نوعی اعتراف
نوشت­ هایی که با چاشنی جسارت و هنجارشکنی در جامعه همراه بوده از آن­ها چهره­ ای متمایز ساخته است.

در ادبیات داستانی نیز صادق هدایت چنین حکایتی دارد. نصرت رحمانی معتقد بود، بوف کور هدایت‌، شعر امروز ایران‌ است‌. بوف‌ كور‌ شعر ناب‌ معاصر است چرا که چیزی را در ساختار بوف کور می­ دید که خود در جست­ و جوی آن بود و آن را زندگی می­ کرد. به تعبری می­ توان گفت: نصرت و فروغ، شاعران زندگی بودند. فروغ می­ گفت: من همان­ طور که زندگی می­ کنم شعر
می­ نویسم (نقل به مضمون) و البته نصرت هم چنین رویکردی را داشت. در واقع همه­ ی شعرهای آن­ها برگرفته از هویت و زندگی شخصی بود. در این رابطه شاملو عبارت­ سازی ویژه­ای کرده است، او برای چنین رویکردی عبارت شعر زندگی»را پیشنهاد کرده بود. در واقع این اصطلاح برساخته­ ی شاملو بود. شاملو معتقد بود:شعر، برداشت‌هایی از زندگی نیست، بلکه یک‌سره خود زندگی است!»

شاعران زندگی، شاعرانی هستند بی­ پروا که زوایای تاریک و روشن زندگی و هویت فردی خود را بدون آن که بپندارند، از سوی جامعه قبیح یا غیر عرفی و غیر عقلی به شمار آید، بیان می­ کنند.

آن­ها نگران قضاوت نیستند، بلکه از چیزی الهام می­ گیرند که آن را با پوست و خون تجربه کرده­ باشند.  با این مقدمه به سراغ مجموعه شعر شاعری خواهم رفت که شعرهایش از چنین رویکردی برخوردار هستند. یعنی شاعری است که مدام خودش،گذشته، حال و آنان که با او زندگی

کرده­ اند یا آن مفهوم از زندگی را که برایش تعریف کرده­ اند، می­ نویسد.

مجموعه شعر آلیس در دل شیطان کوه» منتخبی از شعرهای سال 86 تا 95 مهرگان علیدوست است که توسط انتشارات مایا در سال 97 منتشر شده است.

یکی از رفتارهای متکثر در این مجموعه ایجاد پرسش توسط شاعر است. شاعری که مدام لحنی استفهامی دارد. می­ پرسد و رد می­ شود و منتظر پاسخ نمی­ ماند. در واقع او در پس این پرسشگری به نقد اتفاقات و اشخاصی که زندگی او را ساخته­ اند می­ پردازد. ساختار شکل­ گیری این پرسش­ ها بدین شکل است که او در ابتدا فضایی را ایجاد می­ کند که بارها مخاطب آن را دیده یا لمس کرده است تا این جای امر، اتفاق شاعرانه­ ای شکل نگرفته است اما هنر شاعری او در جایی شکل می­ گیرد که از تخیل بهره می­ برد. تخیلی که با چاشنی طنز، پرسش، آشنایی­ زدایی و وضعیت استعاری زبان  همراه است.

و زندگی چرخید و/ خرچید چرخ گوشت/ و ما مثل کرم­ هایی از دلش بیرون زدیم/ آیا نشانه­ ی جنگ است یا صلح/ پیش روی آب دریاها/ عقب­ نشینی کردن خانه­ ها/ جلو زدن دخترها از آشپزخانه­ های اُپن/ نشانه­ ی فروپاشی­ ست یا معماری مدرن؟

مهرگان علیدوست در این مجموعه شبیه گنجشکی است که هر لحظه روی سیمی می­ نشیند و بلافاصله موقعیت عوض می­ کند. او نسبت به همه چیز معترض است. تعدد فضا و گستردگی
واژه­ های متفاوت، برایش موقعیتی را پدید آورده است که گویی با شاعری مواجه­ ایم که افسار اسب سرکش در دستش هست اما این اسب است که او را به هر سو می­ برد.

او به طور لحظه­ ای موقعیت عوض می­ کند. از قایق کاغذی به هزار پا، خرمگس، دمپایی، سیگار، قضاوت، شمع تولد، کنتور برق و . می­ رسد و از معنای حقیقی همه­ ی این دست واژگان عبور
می­ کند تا مخاطب را به مجاز برساند. کلماتی که هر یک قابلیت ایجاد تولید فضا و مفهوم متفاوتی را دارند و در ظاهر هیچ سنخیتی نیز با هم به لحاظ مفهومی ندارند. البته معتقدم در این فرآیند او به انسجام ساختاری می­ رسد چرا که همه این­ها به فرمی درونی می­ رسند. شاید مهمترین ویژگی شعرهای علیدوست این باشد که شعرش شبیه رفتار شعری دیگران نیست و اگر در کنار شعرهای دیگران قرار بگیرد حتی بدون ذکر نامش می­ توان شعر او را از بقیه تمیز داد.   

اغلب شعرهای علیدوست به واسطه ی رویکرد استفهامی و انتقادی­ اش، مضمونی اجتماعی دارند. او حتی در وضعیتی عاشقانه نیز رویکردی اعتراضی و نقادانه دارد. همه چیز را از پس پرسش به نقد می­ کشد و مخاطب را با شک خود همراه می­ سازد. در واقع شکاکیّت او به تعبری از جنس آنچه است که دکارت می­ گفت، می‌اندیشم چرا هستم» و شک می‌کنم چرا هستم».

اگر از منظری انتقادی بخواهم به شعرهای این مجموعه نظری داشته باشم، می­ توانم به تکرار لحن و استفاده همیشگی از تکنیک استفهامی در کل مجموعه اشاره داشته باشم.

خرق عادت­ هایی در به نمایش کشیدن فیزیک کلمه و خلاقیت­ی که باید از آن به نمایش سیمای تصویری کلمه یاد کرد، از جمله ظرفیت­ هایی است که در مجموعه­ ی قبلی علیدوست اسیر مثل مجسمه آزادی» نیز حضور پر رنگ­ تری داشت.

چگونه ذهنش را پاک کند/ کودکی که پایش را داده است در جنگ/ کودکی که در حال پاک کردن طرس است/ با پاک کنی که پا شکل/ کودکی که جز چرک­ های پاک کن/ هیچ ردپایی از خانواده­ اش نیست.

در شعر فوق شاعر به عمد واژه ترس» را طرس» نوشته تا برای مخاطب موقعیت و فضای پاک کردن را بصری کند. در واقع این امر ظرفیتی بوده که علیدوست در این مجموعه کمتر از آن بهره برده است. گاهی شعرهای علیدوست سویه­ ای اروتیک نیز به خود می­ گیرند و به نوعی دال همه­ی آن سویه­ ها خود شاعر می­ شود، سویه­ ای که البته باز سیمای اعتراضی و انتقادی به خود می­ گیرد به نوعی بیش از آن که مخاطب را به بستر معشوق بکشاند، او را به دنیای سر خوردگی­ ها و اُدیپ می­ کشاند. با این وصف اما شعرهایش هیچ­ گاه سویه­ ای غیر هنری به خود
نمی­ گیرند.

رفتار زبانی علیدوست و ساختار مفهومی شعرها به گونه­ ای رقم می­ خورد که مخاطب همیشه در وضعیت استعاری زبان قرار می­ گیرد. در واقع مخاطب مدام در حال تردد از روساخت زبان به سمت ژرف ساخت زبان است. او به نوعی در کلمه زندگی می­ کند.

 

  ‌

 

چرا شعر امروز منتقد تاثیرگذار ندارد

فروغ فرزند زمانه‌ی خویش بود، آیا بسیاری از شعرهای امروز فرزند زمانه‌ی خویش است؟

یادداشتی پیرامون زبان شعر امروز

می­ ,زندگی ,علیدوست ,شعر ,مخاطب ,کند ,است که ,در واقع ,به نوعی ,در این ,را به

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

افکار " دانشجویـی " یک دختر تـورکمن